نمی خواهم تکرار مکررات کرده باشم . دوستان خوب و وفا دارم ، هم آن ها که به صورت مدام مطالب مرا دنبال می کنند و هم عزیزانی که به تازگی به جمع خوانندگان مطالبم افزوده شده اند توجه خاصی به موضوع کودکان کار و خیابان نشان دادند .
به نظر می آید این عزیزان به چنین مشکل بزرگی فکر کرده اند و شاهد همان تصاویر دردناک و رخدادهای رنج آوری بوده اند که مرا هم وادار کرده به این مطلب بپردازم همگی حل این مشکل را وظیفه دولت دانسته اند . قبول ! کاری از دست ما مردم بر نمی آید آن هم برای مقابله با این مشکب فراگیر اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ، اما اگر دولت یا دولت های قبلی می خواستند کاری انجام بدهند تا به حال قدمی برداشته بودند . نه این که هر روز بیشتر از پیش بر تعداد کودکان کار و خیابان افزوده شود و آسیب هایی که آن ها را تهدید می کند و یا توسط آن ها تهدیدی برای تمام اجتماع به شمار می آید گسترده تر می شود . پس : ما مردم می باید یکصدا و با قاطعیت کامل بخواهیم بالاخره کسی به داد این کودکان مظلوم و معصوم برسد .
در مطالب قبلی ام اشاره ای به آمار کودکانی داشتم که دیگر کودکان کار نیستند . تبدیل شده اند به کودکان کار و خیابان ها ... خیابان های ما هم که بهشت نیستند !
پر از انواع آسیب های اخلاقی و اجتماعی هستند . آمارهای رسمی می گوید یک میلیون و هفتصد هزار نفر کودک کار و خیابان وجود ندارد و سازمان های غیر دولتی به عنوان منبع اخبار ، که اخباری غیر رسمی اما نزدیک به واقعیت محسوب می شود آمار این کودکان را بیش از چهار میلیون نفر اعلام کرده است . فاجعه نیست ؟
از شما می پرسم آیا فاجعه نیست ؟ اگر هم امروز بتوانیم بگوییم فاجعه نیست که هست فردا فاجعه در فاجعه خواهد بود ؟ کو ؟ کجا هستند آن هایی که از عدالت ، انسانیت و شرافت سخن می گویند و یا آن هایی که دم از قانون می زنند ؟
بر اساس ماده ( 79 ) قانون کار ، اشتغال به کار افراد زیر پانزده سال ممنوع است اما کدام قانون به کار گرفتن معصومیت و شرافت و پاکی کودکان را ممنوع کرده است ؟ کدام برخورد ، کدام ابزار قانونی را می توان به کار گرفت تا با چنین فجایع غیر انسانی و غیر اخلاقی بتوان مقابله کرد ؟
بیایید این بار با هم چرخی در خیابان های شهرمان بزنیم . ای کاش مدیران شهری مسوولان و مدیران کوچک و بزرگ حتی وزرا و یا آقای رییس جمهورمان با شیشه های پایین کشیده خودروهایشان در خیابان ها و کوچه های این شهر دوری بزنند ..
اگر قلب شان از سنگ نباشد و اگر چشم هایشان را بتوانند باز کنند شاهد صحنه هایی هستند که دیدار حتی یکی از آن ها سبب می شود کمی به فکر فرو روند و اگر به چیزی بیش از موقعیت خودشان فکر کنند قطعا و حتما تلاش خواهند کرد تا تغییری ایجاد شود ... اما افسوس ! من باور ندارم آن ها چنین خواهند کرد .
یعنی آیا به راستی نمی دانند ؟ محال است . غیر ممکن است که ندانند ، نشنیده باشند حتی اگر ندیده باشند ! این بحث را باز هم پی خواهیم گرفت . از همراهی هایتان دریغ نفرمایید _ مرا تنها نگذارید شما قوت قلب و پشتوانه ام برای ادامه دادن این نوشته ها هستید .
دوستدارتان دیگر پیمان
نظرات شما عزیزان: